گفت وگو با چهره ها ، پروفسور گلشنی، چهره ماندگار فیزیك - بخش دوم و پایانی

ریشه خیانتی به نام مهاجر فرستی یا فرار دهی مغزها در دانشگاه ها

ریشه خیانتی به نام مهاجر فرستی یا فرار دهی مغزها در دانشگاه ها

به گزارش پروژه آسان به نظر می آید پدیده شومی که ˮمهاجرفرستیˮ یا ˮفراردهی مغزهاˮ نامیده می شود، در محیط های دانشگاهی هم ریشه دوانده است! آنجایی که عده ای به ظاهر دلسوز، با ناامید کردن جوانان نسبت به آینده، آنها را تشویق به ترک میهن می کنند.



به گزارش پروژه آسان به نقل از ایسنا، در بحث مهاجرت نخبگان، حرف و حدیث های زیادی مطرح است؛ اما مسئولین نظام چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟ مقام معظم رهبری در سخنرانی آبان ماه ۱۴۰۰ تاکید کردند: یک وقت هست که یک دانشجویی بر مبنای نیازهایش، بر مبنای نیازهای فکری اش یا بحث خانوادگی اش مایل است برود در یک کشوری تحصیل کند. این اشکالی ندارد؛ یعنی بنده بارها گفته ام که این مانعی ندارد.... عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخوانند و برگردند بیایند.... لکن آن چیزی که اشکال دارد، "مهاجرفرستی" است.

بارها و بارها دانشمندان و فرهیختگان کشور هم درمورد کوچ ژن های ایرانی یا به اصطلاح "فرار مغزها" اخطار داده اند؛ جوانانی که با خون دل تربیت می نماییم، اما توانایی نگهداری آنها را نداریم و دو دستی تقدیم بیگانه می کنیم! چهره ماندگار فیزیک، بنیان گذار گروه فلسفه علم و استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف هم همچون فرهیختگانی است که همین دغدغه را دارد و اعتقاد دارد که برخی در محیط دانشگاه ها، صریحاً جوان ها را تشویق می کنند تا به خارج مهاجرت کنند!

نکته مهمی که رهبری درمورد آن فرمودند: "مهاجرفرستی" و این که عناصری در بعضی دانشگاه ها، جوان نخبه را از آینده ناامید، و او را به ترک میهن تشویق می کنند، صریحاً خیانت به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست.

چرا مسئولین در مناظره های تلویزیونی شرکت نمی کنند تا معلوم شود چه خطاهایی رخ می دهد؟ اصلاً نمی آیند رسیدگی کنند. در بحث فرار مغزها، جناب دکتر میرشمسی جمله ای را اظهار داشت که من هم از ایشان (در جاهای مختلف) نقل کردم؛ می گویند نگوئید "فرار مغزها" بگوئید "فراردهی مغزها" و من این را دارم می بینم. وقتی استاد دانشگاه به دانشجو می گوید حتما برو خارج، دیگر چه میتوان گفت؟! یکی از دوستان من تعریف کرد که برای کاری، پیش یکی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف که رتبه بالایی هم داشت رفته بودم. یکی از دانشجویان آن استاد آمد و استاد از او پرسید پذیرش گرفتی؟ دانشجو جواب داد پذیرش گرفتم، ولی سفارت آمریکا ویزا نمی دهد. استاد گفت نامه ای برای وزارت امور خارجه آمریکا می نویسم (تا کار ویزا انجام شود).



این مبحث شوخی دارد؟! صریحاً دارند تشویق می کنند که جوان ها به خارج بروند. قرار شد در دانشگاه صنعتی شریف مرکزی ایجاد کنند که زمینه را برای ادامه تحصیل دانشجویان در خارج فراهم آورد. نامه ای به دکتر غلامی (وزیر علوم وقت) نوشتم که اجازه ندهید این کار در دانشگاه انجام شود؛ یعنی جایی در دانشگاه ایجاد شود که این کار (مهاجرت) را ترویج می کند. گفتند انجام نمی دهیم، اما این مرکز تأسیس شد و تمام. به صورت خودکار دارد به این مورد کمک می شود. وقتی معاون وقت بین الملل وزارت علوم صریحاً پُز می داد که این تعداد قرارداد با دانشگاه های خارج داشته ایم، وقتی وزارت علوم به دانشگاه ها ابلاغ می کند که اگر استاد مقاله نوشت و در مقاله، اسم یک استاد خارجی را هم بود، امتیاز مقاله بیشتر است، دیگر چه انتظاری دارید؟

روزی در یکی از دبیرستان های تیزهوشان سخنرانی داشتم. پس از سخنرانی، زمانی که دبیران و دانش آموزان حضور داشتند، به معلم ها گفتم سر کلاس از دانش آموزان بپرسید اصلاً برای چه درس می خوانند؟ دیدم دبیران خندیدند و جوابی ندادند. بعد که دانش آموزان رفتند، معلم ها به من گفتند که دانش آموزان سر کلاس فقط یک سؤال از ما می پرسند: کدام دانشگاه ایران وارد شویم تا سریع تر بتوانیم پذیرش دانشگاه های آمریکا و اروپا را بگیریم؟!!



طی سالهای اخیر، تلاشهای زیادی جهت استفاده از ظرفیت متخصصان و نخبگان ایرانی ها مقیم خارج از کشور صورت گرفته است. بعنوان مثال، معاونت علمی و فناوری و بنیاد ملی نخبگان از سال ۱۳۹۴ اقدامات، برنامه ها و کارهایی را درمورد جذب و همکاری نخبگان ایرانی خارج از کشور با عنوان "برنامه همکاری با متخصصان ایرانی خارج از کشور" اجرا کرده است. اما برنامه ها و طرح هایی از این نوع چقدر موفق بوده است؟

عُلقه (به کشور و میهن) دارد از بین می رود. می خواهید مفهوم عُلقه را بدانید، پروفسور فضل الله رضا (چهره ماندگار و رئیس سابق دانشگاه تهران) را در نظر بگیرد. ایشان ذخیره ای برای کشور بود. زمانی که رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودم، جایزه علم و دین خواجه نصیر را برای پژوهشگری که بهترین مقاله را دراین زمینه بنویسد، بنا نهادیم. بعضی از علما قم مقاله ارسال کردند و در نهایت، مقاله پروفسور رضا بعنوان مقاله برتر برگزیده شد. در دیداری که با هم در پژوهشگاه داشتیم، پروفسور رضا گفت، من اخیراً میهمان وزارت امور خارجه بودم. یک عده از اساتید ایرانی مقیم آمریکا را دعوت کرده بودند که به ایران بیایند تا با دانشگاه های کشور همکاری کنند. مفهوم عُلقه را اینجا می فهمید. ایشان گفت میهمان وزارت خارجه بودم، اما باید یک انتقاد کنم؛ اینها همه دوستان شان را دعوت کرده بودند که آمدند و ملک هایشان را فروختند و تبدیل به دلار کردند و با خود بردند. گِله پروفسور رضا این بود که چرا؟!

**نگاه کنید تمام مشاغل مهم کشور پس از انقلاب دست مهندسان بوده است! وزرای علوم را نگاه کنید؛ بجز چند نفر استثنا بقیه همه پزشک یا مهندس بودند! کسی که می آید و رئیس دانشگاه می شود باید دیدگاه کل نگر داشته باشد که اینطور نبوده است. انتصاب برپایه رفاقت و پارتی بازی به شدت حاکم است. اینهمه نامه به وزیر علوم فعلی و وزاری علوم قبلی نوشتم، ولی هیچ کدام توجهی نکردند. هم اکنون در ایران حاکمیت با پارتی بازی و رفاقت بازی است. اصلاً حساب و کتاب درست نیست و حیف این کشور است. کشورهای اروپایی، آسیایی و اسلامی زیادی را دیده ام؛ هیچ کدام امکانات کشور ما را ندارند. مالزی که (مثل ایران) نفت ندارد، ولی خودش را اداره می کند؛ ترکیه هم همینطور. تأسف می خورم با این فرهنگ فلسفی و با این همه میراث فرهنگی که ما داریم (در این شرایط هستیم). در جهان اسلام غیر از مصری ها که فکرشان به ما نزدیک است، بقیه کشورهای عربی کاملاً غرب زده هستند. در کشور ما نفوذ کار خویش را کرده است و نه حوزه بیدار می شود و نه دانشگاه.

این مبحث را خودم در مسافرت به چین دیدم. برنده های جایزه نوبل فیزیک چینی الاصل که در آمریکا زندگی می کردند، سالی چندبار به چین می آمدند تا به دانشگاه ها و امور پژوهشی کشورشان کمک کنند. خودم سه نفر از برنده های جایزه نوبل فیزیک چینی الاصل مقیم آمریکا را در چین دیدم. اما چند ایرانی را اینطور می بینیم؟ این افراد چرا برنمی گردند؟ چون آنجا رفاه اساسی دارند و فرهنگی که با آن بزرگ شده اند، فرهنگ مادی است، نه فرهنگ معنوی. در کشور از ایرانی های مقیم خارج استقبال می کنند، اما آنها با فرهنگ آنجا بزرگ شده اند. فرهنگ قوی تری نیاز است تا بتواند روی این افراد کار کند. (ایرانیان مقیم خارج) حتی اگر کتاب هایی که در ۳ دهه اخیر در آمریکا و انگلیس چاپ شده اند را می خواندند، حتما به کشور باز می گشتند. بزرگان فیزیک فکرشان را خیلی کل نگر کرده اند و فقط به کار تخصصی خودشان نمی پردازند. کل جهان و جامعه انسانی را می بینند. فیزیکدان های آمریکا به کلینتون (رئیس جمهور وقت آمریکا) نامه ای نوشتند که چرا این میزان اسلحه تولید می شود و این روند را متوقف کنید؛ ولی این چیزها اصلاً برای ما مطرح نیست.

ایرانی هایی که در غرب بزرگ می شوند، در شرایط رفاه هستند و وقتی به کشور می آیند، باید با حداقل معیشت زندگی کنند. ایران اگر با پختگی عمل می کرد، همه این ایرانیان جذب کشور می شدند و اگر روی فرهنگ آنها هم کار کرده بود، دیگر دافعه ها روی آنها اثر نداشت. دانشجوی درجه یک دکترا داشتم که تمام حواسش جمع ایران است. تنها چیزی است که وقتی این ناهنجاری ها را می بینید، به انسان قوه می دهد و حس می کنید که چیزهای خوبی هم هست. از سراسر ایران مکاتباتی دارم و این حس بیداری را در برخی از جوانان کشور می بینیم و لذت می برم؛ ولی محیط این تیپ (وطن پرست) را پرورش نمی دهد.

خانواده ها هم همان فرهنگ را پیدا کرده اند؛ خانواده ها هم فرهنگ شان غربی شده است، ولی فکر کشورشان نیستند که بالاخره به آن مدیون هستند، در آن بزرگ شده اند و کشور برایشان هزینه کرده است؛ ولی به فکر کشور نیستند. مگر شوخی دارد که انسان فرزندش را برای همیشه آن سمت خط بگذارد؟ آن فرزند هم چطور راضی می شود که پدر و مادری که اینقدر برای او زحمت کشیده است را تنها بگذارد و برود؟ حالا بعضی هستند که هر سال یا دو سال یکبار به والدین خود سر می زنند، اما اغلب کسانی که می روند، دیگر با این طرف کاری ندارند! عُلقه خانوادگی زمانی که ما بچه بودیم خیلی قوی بود. سخنرانی در اصفهان داشتم و در جمع خانواده ها گفتم دیگر به پرورش فرزندان تان در دبستان و دبیرستان تکیه نکنید؛ خودتان هم متعهد باشید که فرزندان تان صاحب فرهنگ باشند.

اخلاقی هم اکنون وجود ندارد و واقعاً دارم این را می بینم. رعایت حداقل ها را هم نمی کنند. کسی که زمانی دانشجوی خود من بود، اینقدر بی ادب است که زمانی که رئیس دانشکده شد، بدون هماهنگی، کلید دفتر من را عوض کرد. خیلی اخلاق رفته است. روی چه باید حساب کرد؟ علت چیست؟ علت این است که دانشجو با استادی کار کرده و رساله نوشته که خودش هم همین تیپی است. وضعیت در غرب هم اکنون خیلی تغییر کرده است. در غرب علیرغم همه وحشی گری، استثمار و کارهایی که می کنند، یک عده از روشن ذهن های آنها عوض شده اند. در انگلیس بزرگترین فیلسوف علم این کشور (Nicholas Maxwell) کتابی تحت عنوان From Knowledge to Wisdom (از دانش تا خرد) دارد و می گوید، علم ما همراه با حکمت نیست؛ اصلاً برنامه دبیرستان ها و دانشگاه های ما باید عوض شود. گفتم این کتاب را ترجمه کنند و دانشجویی روی این کتاب رساله بنویسد. ولی ما حکمت را فراموش کرده ایم، کل نگری را فراموش کرده ایم.



نخبگان و اساتید کشور، انتقادهای زیادی به نظام آموزش عالی کشور دارند. بعضی از آنها معتقدند که آموزش در ایران نه تنها در مقاطع ابتدایی و متوسطه، بلکه در دانشگاه هم به شکل عملی و کاربردی نیست و به جای تفکر، روی حفظیات متمرکز است. مقاله محور بودن و توجه بیش از اندازه به این حوزه هم از دیگر نقاط ضعف آموزش عالی کشور شمرده می شود.

اصلی ترین مشکل نظام آموزش عالی کشور را شایسته سالاری می دانم. آدم هایی که مقام پیدا کرده اند، تفکر وسیع و کل نگر ندارند. یکی از مثال های بارزم، تفاوت رؤسای دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف فعلی) در قبل و پس از انقلاب است؛ به کلی سطح متفاوت می باشد. دکتر امین، دکتر نصر، دکتر مهران (رؤسای سابق دانشگاه صنعتی آریامهر)، این افراد خیلی سطح فرهنگی شان بالا بود. شورای دانشگاه آن زمان خیلی خوب بود و مثل حالا رفاقت بازی نبود. در دوره ریاست دکتر مهران، من و چند استاد دیگر جزء حزب ایشان نبودیم؛ شروع انقلاب بود و ما انتقاد زیاد داشتیم، اما خدا شاهد است که هیچگاه ایشان با ما بدرفتاری و بی احترامی نداشتند. اما این سال ها خیلی سطح پایین بوده است.

چند سال قبل رفته بودم مجوز دوره دکترای فلسفه علم را بگیرم؛ در آن زمان مقطع کارشناسی ارشد فلسفه علم را در دانشگاه صنعتی شریف داشتیم. یکی از رؤسای دانشگاه صنعتی شریف که خیلی هم مشهور است، به من گفت اگر هم اکنون برای دانشکده فیزیک هم مجوز میخواستی، داده نمی شد. البته آن جلسه با اما و اگر، دوره دکترای فلسفه علم را تصویب کرد، اما می خواهم بگویم ایشان پیش از این جلسه این حرف ها را به من گفت.

نگاه کنید تمام مشاغل مهم کشور پس از انقلاب دست مهندسان بوده است. وزرای علوم را نگاه کنید؛ بجز چند نفر استثنا بقیه همه پزشک یا مهندس بودند. کسی که می آید و رئیس دانشگاه می شود باید دیدگاه کل نگر داشته باشد که اینطور نبوده است. انتصاب برپایه رفاقت و پارتی بازی به شدت حاکم است. اینهمه نامه به وزیر علوم فعلی و وزاری علوم قبلی نوشتم، ولی هیچ کدام توجهی نکردند. روی افراد تأمل کنید و جواب بدهید که به این علل، این افراد را مناسب نمی دانم؛ نه این که افراد طراز اول را کنار بگذارید و افراد طراز دهم را انتخاب کنید یا برپایه تعداد مقاله، افراد را انتخاب کنید. تفکر حاکم خیلی سطحی است.



اهمیت علوم پایه و علوم انسانی را درک نمی کنند. علوم انسانی و علوم پایه مورد توجه شان نبوده است. اما غرب همواره برای علوم پایه اهمیت قائل بوده است؛ برای علوم انسانی هم اهمیت قائل است. بارها به دکتر فتوحی (رئیس وقت دانشگاه صنعتی شریف) گفتم که این دانشگاه برپایه الگوی دانشگاه MIT (موسسه فناوری ماساچوست) بنا شده است که بزرگترین دانشگاه مهندسی آمریکا است. آن زمان که آمریکا بودم، دانشگاه MIT کاری با علوم انسانی نداشت، ولی هم اکنون این دانشگاه از دانشجوی رشته مهندسی می خواهد از یک فهرست شامل ۱۷ درس، حداقل ۷ الی ۸ درس علوم انسانی را انتخاب نماید. این دانشگاه بخش فلسفه دارد؛ مدرک لیسانس مشترک بین مهندسی-علوم انسانی و بین علوم انسانی-علوم پایه می دهد. اگر دانشگاه MIT الگوی تأسیس دانشگاه صنعتی شریف (صنعتی آریامهر سابق) بوده است، حالا هم ببینید این دانشگاه تغییر کرده است. چرا به گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف اینقدر بی اعتنایی می کنید؟

اساتید دانشگاه MIT در روزنامه نیویورک تایمز مقاله ای نوشتند که محصولات ما در جامعه موفق نیست و این ادعای بزرگی است. رئیس دانشگاه آدم چیز فهمی بود. جلسه مشترکی بین اساتید علوم انسانی و مهندسی برگزار کرد و بعد در ضرورت توجه به علوم انسانی، مقاله های گوناگونی در سایت دانشگاه منتشر گردید. دانشگاه استنفورد و موسسه فناوری کالیفرنیا (Caltech) هم بخش فلسفه علم دارند. آن وقت گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف با این همه ذلت روبرو بود، البته هم اکنون نه، چون دارند راه کج می روند و همه نوع امکاناتی در اختیارشان قرار داده اند.



پروفسور مهدی گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف همچون نخبگانی است که هر جا ایرادی ببیند، صریح و رک آنرا بیان می کند. پروفسور گلشنی بهمن ماه ۹۶ انتقادهای صریح و جدی را نسبت به روسای برخی دانشگاه های کشور وارد کرد و گفت، باید روسای دانشگاه گزینه های درستی باشند، استاد بودن کافی نیست، نماز خواندن و روزه گرفتن هم کافی نیست، رئیس دانشگاه باید فرهنگ و جاذبه داشته باشد، بتواند بر محیط موثر باشد، نه این که در بروکراسی و نامه نگاری گرفتار شود. مسئولین بعضی دانشگاه ها به صورت رسمی بی کفایت هستند.

وی همینطور از وضعیت فرهنگی جاری در دانشگاه ها هم به شدت گلایه داشته و اعتقاد دارد که ارزش های اسلامی در دانشگاه حاکم نیست. وقتی مسائل را مطرح می نماییم، برخی افراد به سبب مسئولیت هایی که دارند خوششان نمی آید و فکر می کنند باید طوری وانمود کرد که همه چیز مرتب است و سرجای خودش قرار دارد، این مشکل جامعه است. بی فرهنگی در دانشگاه موج می زند، بی اخلاقی در جامعه را شاهد می باشیم. بهرحال نهادی در کشور باید این مشکلات را رصد کنند. بنده بیشتر از ۴۰ سال در دانشگاه هستم، هیچ وقت در طول این مدت وضعیت فرهنگی این گونه نبوده است. این که پارتی بازی، رابطه دوستانه حاکم باشد؛ بی توجهی به مشکلات حاکم باشد، به شکایات توجه نشود، مسئولین پاسخگو نباشند، تابحال وجود نداشته است.

این انتقادهای تند البته به مذاق برخی خوش نیامد و در نهایت حکم بازنشستگی پروفسور گلشنی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف در تیرماه ۹۷ صادر شد.

این برنامه (بازنشستگی) از قبل بود، مخصوصاً با وجود معاون آموزشی وقت دانشگاه، این برنامه بود و منتظر فرصت بودند و جرأت آنرا هم نمی کردند. معاونت آموزشی دانشگاه یک جلسه با بچه های بسیج که به مبحث بازنشستگی من اعتراض داشتند، برگزار کرد و در آن جلسه گفته شد که تمام مراتب بالاتر تا سطح ریاست جمهوری را طی شده است و به مبحث بازنشستگی ایشان اعتراض نکنید. یکی از علمای شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به من گفت به ما گفته اند به این مورد اعتراض نکنیم. به همین دلیل، رئیس وقت یک ارگان مهم در دانشگاه هم اعتراضی نکرد. آنها اگر برنامه ریزی می کنند، به شکل جامع می کنند. برپایه قانون اساتید ممتاز، استاد ممتاز هم می تواند در دانشگاه تدریس داشته باشد و هم راهنمایی رساله دکتر و کارشناسی ارشد را برعهده بگیرد؛ اما دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف مانع از این شد که من استاد راهنمای اول باشم و حداکثر این که راهنمای دوم باشم که این کار، کمال توهین است. درمورد تدریس هم سال پیش تقاضا کردم درس مشترکی بین فوق لیسانس و دکترا گذاشته شود که گفتند این درس فلسفی است و دانشکده مخالفت کرد.

مسیری که طی شد، مسیر منحرف در فلسفه علم بود و تاکید روی فلسفه تحلیلی بود و این مورد را یادآوری کردیم. حتی می خواستند دو استاد منحرف ضدانقلاب را استخدام کنند و دانشکده هم پافشاری می کرد؛ اما تا این لحظه مرکز جذب اعضای هیأت علمی وزارت علوم مخالفت کرده است. (در مقابل) کسی که در ایران در تاریخ علم و تمدن اسلامی نفر اول است، برای تدریس وی مانع تراشی کردند و کنار گذاشته شد و در نهایت، دیوان عدالت اداری به نفع اش رای صادر کرد، اما همچنان با مشکل مواجه می باشد.

الان در ایران حاکمیت با پارتی بازی و رفاقت بازی است. اصلاً حساب و کتاب درست نیست و حیف این کشور است. کشورهای اروپایی، آسیایی و اسلامی زیادی را دیده ام؛ هیچ کدام امکانات کشور ما را ندارند. مالزی که (مثل ایران) نفت ندارد، ولی خودش را اداره می کند؛ ترکیه هم همینطور. تأسف می خورم با این فرهنگ فلسفی و با این همه میراث فرهنگی که ما داریم (در این شرایط هستیم). در جهان اسلام غیر از مصری ها که فکرشان به ما نزدیک است، بقیه کشورهای عربی کاملاً غرب زده هستند. مالزی، اندونزی و پاکستان اینطور نیستند. کشورهای عربی کلاً فرهنگ غربی بر آنها حاکم است، اما کشورهای اسلامی مثل مالزی، اندونزی و پاکستان اینطور نیستند؛ آنها بیدارند، ولی کشورهای عربی خواب هستند.
در کشور ما نفوذ کار خویش را کرده است و نه حوزه بیدار می شود و نه دانشگاه. عالی ترین شرایط این است که یک کشور مستقل باشیم که فرهنگی مثل تمدن اسلامی را بپرورانیم.

"جورج سارتون" در کتاب تاریخ علم می نویسد، برای ۳۵۰ سال اول، تمدن اسلامی و علم جهان اسلام در سرتاسر جهان غالب بود و در ۲۵۰ سال بعد، مسلمانان با مسیحیان مشترک شدند و آن ۳۵۰ سال - تقریباً تا قرن ششم - به هفت دوره ۵۰ ساله تقسیم می شود که در رأس ۵۰ سال اول، "جابربن حیان" شاگرد امام صادق (ع) و در رأس ۵۰ سال آخر، "عمر خیام" را قرار دارد. دلم نمی خواهد در کشور چنین وضعی باشد. جهان اسلام باید یک جهان برتر در علم باشد، بی نیاز باشد به شکلی که تحریم ها روی آن اثر نگذارد. همچنین که ایران در حوزه نظامی کارهایی کرد و پیشرفت داشت، در حوزه های دیگر هم باید پیشرفت داشته باشیم. در بحث موادغذایی و موارد دیگر، واردات ما نسبت به سالهای قبل خیلی بیشتر شده است. قبلاً گندم و برنج وارد نمی کردیم. قبلاً هندوستان از روسیه گندم یا برنج وارد می کرد و حالا دارد به ایران برنج صادر می کند.

در خواب غفلت بوده ایم و من دلیل عمده آنرا در دو نکته می بینم: عدم رعایت شایسته سالاری در انتصاب ها از بالا به پایین و بعد، عدم توجه به نیازهای ملی و این که باید در علم هم سهم مهمی داشته باشیم، اما فقط با تعداد مقاله ها پُز می دهیم.



(عکس: وبسایت انتشارات علامه جعفری)



استاد علامه "محمدتقی جعفری"، از نظر اخلاقی فردی کم نظیر و به قول مقام معظم رهبری، "علاّمه ذوالفنون" بود. علامه جعفری بیشتر از نیم قرن پیش، به نقش مهم اصول فلسفی در علوم تجربی توجه کرد و در برخی از نوشتارهایشان، وارد در بحث برخی از مسائل مهم فلسفی علوم و چالش های آنها شدند. دوستی و ارتباط پروفسور گلشنی با علامه محمدتقی جعفری هم از بحث در مورد یک کتاب شکل گرفت.

دوستی من با استاد علامه "محمدتقی جعفری" یک بار صورت گرفت و خیلی عمیق شد. زمانی که رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودم (اوایل دهه ۷۰)، اطلاع دادند که علامه جعفری تماس گرفته و می خواهند تلفنی با من صحبت کند. کتابی تحت عنوان "تحلیلی از دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر" نوشته و نظریه های رایج را تحلیل کرده بودم که برنده کتاب سال هم شده بود. علامه جعفری این کتاب را دیده بود و چون به فیزیک هم علاقه داشتند، دراین زمینه هم مطالعه می کردند و می خواستند در مورد این کتاب با من صحبت کنند.

از من پرسیدند چند نسخه از این کتاب چاپ شده است؟ گفتم ۴ هزار نسخه؛ گفتند باید ۱۰۰ هزار نسخه چاپ از این کتاب می شد. گفتم شما مقدمه ای بنویسید و مجدداً آنرا چاپ می نماییم. دو هفته بعد زنگ زدند که مقدمه را نوشتم. مقدمه حدود ۳ صفحه بود. با علامه جعفری تماس گرفتنم و گفتم در یک مورد با شما بحث دارم و قرار شد به دیدار ایشان بروم. بحث و گفتگو کردیم و گفتند حق با شماست و آن بخش را تغییر دادند و در چاپ بعدی کتاب، مقدمه ایشان را گذاشتیم. دوستی ما از اینجا آغاز شد و عمیق شد.

علامه جعفری خیلی فکرشان باز بود. نفوذهای منفی آن زمان مارکسیسم و پوزیتیویسم را می شناخت و روی آنها دغدغه داشت و رسماً وارد آنها شده بود. ایشان اگر هم اکنون بودند یکی از دغدغه های اصلی ایشان این بود که چرا فکر غرب حاکم شده است و در درجه دوم، حتما با فیلسوفان غربی ارتباط برقرار می کرد، چونکه بسیاری از آنها هم اکنون همفکر ایشان هستند، البته آن موقع اینطور نبودند. آن موقع فقط "برتراند راسل" مطرح بود که چند مکاتبه با او داشت.



(نفر دوم سمت راست: پروفسور ثبوتی، پروفسور حسابی، استاد علامه جعفری، نفر آخر سمت چپ: پروفسور گلشنی)

تحولی که حاصل شده است، وارد محیط ما نشده است و علت آن هم زرنگی پاپ ژان پل دوم است که یک عده از کشیش های مسیحیت را واداشت که بروند در رشته های فیزیک، زیست شناسی، ریاضیات و اقتصاد دکترا بگیرند. در کنفرانس های زیادی شرکت کردم و از آن طریق با دانشمندان زیادی آشنا شدم که بیشتر این کنفرانس ها توسط پاپ برگزار شده بودند.

در یکی از کنفرانس ها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شرکت کرده بودم و زمانی که به ایران بازگشتم، گزارشی به مقام معظم رهبری نوشتم که در غرب، کلیسا تحولی به وجود آورده است و حالا وقت آن است که در حوزه ما هم چنین کاری صورت گیرد. این مورد را مطرح کردم که عده ای از طلاب حوزه ها در فیزیک، زیست شناسی، روانشناسی یا جامعه شناسی دکترا بگیرند که شبهات را به زبان روز جواب بدهند. مقام معظم رهبری در جواب نوشتند که که با مشورت با فلانی، گزارشی تهیه شود. رهبری قبول کردند، اما وزارت خانه و غیره اهلش نبودند و کار را دنبال نکردند. البته آیت الله مصباح بعداً به این مورد توجه کرد و یک عده از فارغ التحصیلان حوزه را برای گرفتن دکترا در این رشته ها به آمریکا و کانادا فرستادند که این سفر در روشن ذهنی آنها خیلی موثر بود.

در بحث اسلامی شدن علوم انسانی اشتباهاتی رخ داد و مقصر هم حوزه است و کوتاهی کرد. به خیالشان وقتی می گوییم اسلامی کردن علوم، یعنی بر هر مطلب علمی که می خواهیم ببینیم، برویم قرآن را نگاه نماییم یا قرآن را با نتایج تجربی سوق بدهیم و بگوییم این چیزی که تجربه کشف کرده است، آنرا قرآن هزار سال پیش گفته است. شیخ "محمد عبدو" هم همین کار را کرد و گفت اشعه ایکس همان "جِن" است که در قرآن آمده است. اما علم امروز و چیزی که "سید ابوالاعلی مودودی" در هند حدود ۹۰ سال پیش فهمید، این بود که گفت، مشکل سر چیزی دیگری است و تجربه، انگلیسی و آمریکایی و روسی و... ندارد؛ یک تجربه مثلا زمانی که شما یک فلز را حرارت می دهید، طول فلز زیاد می شود، این تجربه دیگر آمریکایی و انگلیسی و اینها ندارد. "مودودی" معتقد بود که مبحث در فرضیات عام است که بر علم حاکم می نماییم.

آمریکایی ها تلاش کردند با علم روز، معجزات قرآن را نشان دهند که شکست این کار هم خیلی واضح بود و درس عبرت نگرفتند. بعضی آمدند گفتند، اصلاً علم با دین کاری ندارد؛ روش علم همان روش علم معمولی آمریکایی، انگلیسی و روسیِ تجربه و نظریه پردازی است، اما آنجایی که می خواهیم تعمیم بدهیم و اصول عام را در کار بیاوریم، اگر هدف طبیعت را در این قضیه متوجه نشدیم، نگوئیم هدف وجود ندارد، اینجا دین فرق می گذارد. در آن اصول عام است که فرق می کند. نیامدند این را بگویند و این در جامعه ما جا نیفتاده است و دائم سر علم دعواست. بعضی هم که اینقدر اطلاعات شان کم است که علم را فقط می گویند علوم انسانی. این قضیه اگر حُسن فهم در کار بود، خیلی قضیه پیشرفته می کرد. حوزه باید توجه داشته باشد که در سطح جهان، تفکر وضعیت فلسفه تغییر کرده است و وقتی صحبت از علم دینی می نماییم، علمی است که غرب هم می تواند در آن وارد شود.



و در انتها استاد، چند کلامی هم از زندگی شخصی خود داردند.

سال ۱۳۴۲ از آمریکا برگشتم و با دختر خاله ام ازدواج کردم و مجدداً برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شدیم و پسرم در آنجا متولد شد. سال ۱۳۴۹ به همراه خانواده به ایران بازگشتیم و صاحب ۳ فرزند دختر شدیم. خدا را شکر همه فرزندانم موفق هستند و همگی در ایران زندگی می کنند و هیچگاه نخواستند از کشورشان بروند. همسرم (مرحومه بتول نجفی) که سال قبل فوت کرد، نقش بسیار مهمی در زندگی من داشت و برخی از کتاب هایم (نقش ایمان در علم؛ علم و دین، از تعارض تا گفتگو؛ آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد) را ترجمه کرد. تفکرمان خیلی بهم نزدیک بود. در تربیت فرزندانمان سعی کردیم کتاب های مناسب در اختیار آنها قرار دهیم؛ اگر سوالی برای آنها پیش می آمد، خودمان جواب دهیم و آنها را با فرهنگ عمیق اسلامی به درستی آشنا نماییم.

به گزارش پروژه آسان به نقل از ایسنا، اساسا پند گرفتن از تجربیات اساتید و فرهیختگانی که سال هاست در راه علم، دانش و حکمت قدم گذاشته اند، ما را از پیمودن یک مسیر اشتباه، تجربه های تلخ و هَدر دادن زمان های پرارزش و طلایی عمر مصون نگاه خواهد داشت؛ درست مشابه نکاتی که پروفسور مهدی گلشنی، چهره ماندگار فیزیک و استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف مانند پدری مهربان برای جوانان کشور درمورد ضرورت توجه به ایران و داشتن عِرق وطن پرستی بیان نمود.

ای که داری چشم و عقل و گوش و هوش پند من در گوش کن چون گوشوار

*****

سعدیا چندان که می دانی بگوی حق نباید گفت الا آشکار







منبع:

1401/01/27
20:05:12
0.0 / 5
435
تگهای خبر: آمریكا , آموزش , پزشك , پژوهش
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۵ بعلاوه ۳
پروژه آسان
ezproject.ir - حقوق مادی و معنوی سایت پروژه آسان محفوظ است

پروژه آسان

انجام پروژه